بازخوانی تاریخ : انتقال ۳ هزار صنعتگر از تبریز به استانبول
تاریخ انتشار: ۱۶ آبان ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۰۴۵۶۴۱
فرزاد بیگی
دکترای تاریخ
عثمانیها داعیهدار جانشینی پیامبر اسلام(ص) بوده و امپراتوری تحت امرشان را مقوم و اعادهکننده خلافت اسلامی میدانستند. با چنین تصوراتی ظهور دولت شیعه مذهب صفوی در ایران و تسلط آنها بر یکی از مهمترین مراکز سوقالجیشی عالم اسلام، به مانعی جدی در مسیر توسعهطلبیهای سیاسی و جاهطلبیهای مذهبی سلاطین «باب عالی» تبدیل شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در این میان دشمنی ایران و عثمانی فرصتی مغتنم برای حاکمان سنی مذهب ازبک فراهم میکرد. آنها به عادت دیرین اسلاف خویش از دلمشغولیهای دولت ایران استفاده میکردند و مناطق شمالشرقی و بهویژه خراسان بزرگ را عرصه تاخت و تاز و قتل و غارت قرار میدادند. ازبکها از این طریق هم ارادتشان را به عثمانیها اثبات کرده و از حمایت باب عالی مطمئن میشدند و هم از منافع سهلالوصول حاصل از چپاول و به یغما بردن داشتههای دیگران استفاده میکردند.
تردیدی نیست که این نبردهای طولانی، پر تکرار و درازدامن ضرباتی مهلک و جبرانناپذیر به مناطقی در شرق و غرب وارد و ملک و ملت را با تضییقات فراوان اقتصادی و اجتماعی مواجه میکرد. هزینه هنگفت تقویت و توسعه سپاه سبب خالی شدن خزانه، افزایش مالیاتها و فشار مضاعف بر مردم میشد. حملات ویرانگر قوای مهاجم از یکسو و اقدامات ناگزیر دفاعی از سوی دیگر به تخریب هرچه بیشتر منابع طبیعی و زیرساختهای مصنوع دست بشر انجامید. بسیاری از قناتها و کانالهای آبیاری که طی سالهای دراز و به دشواری ساخته و پرداخته شده بود، از بین رفت و به دنبال آن بخش مهمی از زمینهای کشاورزی بیآب ماند. تتمه زمینهای زیر کشت یا پایمال سم ستوران میشد یا محصولاتش به سود قوایی که زودتر رسیده بود، ضبط میشد. بازسازی قناتها و زهکشی زمینهای زراعی به سالها تلاش پیگیر، سرمایهای فراوان و از همه مهمتر امنیتی پایدار نیاز داشت.
سایه دائمی عفریت جنگ اما اجازه بازسازی زیربنایی و امیدوارانه را نمیداد و سبب دلسردی زارعان و متروک باقی ماندن کشاورزی میشد. طبق گزارش تاورنیه: «حاصلخیزی ایران به واسطه کثرت قنوات که آن را آبیاری میکردند، امروز به خاطرجنگهای متواتره و غارتگریها از حیز انتفاع افتاده است... مملکت ایران از حیث زراعت خیلی تنزل کرده و فقط در تبریز و حوالی آن چهار صد رشته قنات، بایر و مفقود شده است، چه به واسطه ظهور حوادث و چه بهعلت بیمبالاتی و عدم مراقبت آنهایی که باید در حفظ و آبادانی آن میکوشیدند.»
نکته به مراتب تلختر و اندوهبارتر اما تخریب عامدانه منابع، زیرساختها و امکانات موجود به وسیله نیروهای خودی بود. ظاهرا این تدبیر در روزگار صفویان، نخستین بار بهوسیله «یار محمدخان استاجلو» (سردار سپاه شاه اسماعیل که در نبرد چالدران کشته شد) در جریان عقبنشینی از «دیار بکر» بهکار گرفته شد. او که نبرد مستقیم با سپاهیان سلطان سلیم عثمانی را به صلاح نمیدانست، با توسل به این شیوه پیشروی دشمن را تا حدود زیادی مختل کرد. راهبردی که بعدتر و به وسیله شاه طهماسب اول (ق۹۸۴-۹۳۰) در ابعاد وسیعتری اجرا و بهعنوان یکی از مهمترین تاکتیکهای جنگی سپاه صفوی در نبرد با عثمانیها تثبیت شد. کار به جایی رسید که در جریان یکی از جنگها تا مسافت ۶روز راه، همه چیز ویران شده بود.
حتی شاه عباس بزرگ با وجود همه توانمندی و هوشمندی نظامیاش، از سیاست امحای منابع دست نکشید. سپاه تحت امر شاه بزرگ کمافیالسابق این الگوی پذیرفتهشده را ادامه داد و بارها حد فاصل ایروان تا ارزروم و تبریز و اردبیل را عاری از مواد غذایی کرد. اگر در مناطق غربی مملکت و تحت تاثیر قدرت سهمگین سپاهیان متجاوز عثمانی راهی جز معدومسازی منابع و زیرساختها وجود نداشت و این قبیل ویرانگریها عامدانه و به وسیله صفویان انجام میشد، در خراسان و در مرزهای شرقی اوضاع بهگونهای دیگر بود. ازبکهای مهاجم تا زمانی که شهر یا روستایی را در اشغال داشتند، به بهرهکشی از منابع و چپاول داراییهای آن دیار ادامه میدادند. به محض احساس خطر اما هر آنچه باقی مانده بود، ویران میکردند یا به آتش میکشیدند.
بهعنوان مثال ازبکها که با سوءاستفاده از درگیری قوای ایران در جنگ چالدران هرات را محاصره کرده بودند، وقتی با مشاهده سپاه صفوی ناگزیر به فرار شدند «جام خشمشان را بر کشتزارها ریختند و همه را در هم کوبیدند.» آنها همچنین در حدود سال۹۳۸ق بهدلیل درگیریهای شاه طهماسب صفوی در غرب فرصت را مغتنم دانستند و نزدیک به یکسال و نیم خراسان و سیستان را چپاول کردند. این قبیل تهاجمات به دفعات تکرار میشد و ازبکها به محض مشاهده ضعف قوای ایران، دلیر میشدند و به تاخت و تاز میپرداختند. آنها بارها به مشهدالرضا حمله کردند و تزیینات و سیم و زر موجود در حرم را به یغما بردند.
از همه اینها گذشته کابوس تامین مایحتاج سپاهایان پر تعداد مهاجم و مدافع، هر سرزمینی برخوردار و با برکتی را با قحطی و کمبود روبهرو میکرد. تعداد سپاهیان عثمانی در چالدران را دستکم ۱۵۰هزار مرد و ۶۰هزار شتر ذکر کردهاند. اعدادی که در روزگار شاه عباس یکم به ۳۰۰هزار تن هم رسیده است. فاصله طولانی خطوط تدارکاتی با خط متقدم نبرد از یکسو و اجرای سیاست «زمین سوخته» از سوی مدافعان از سوی دیگر، عملا فراهم آوردن مایحتاج سپاه را غیرممکن میکرد. پیامد محتوم این نقصان، تلاش لجامگسیخته و بیرحمانه مهاجمان در تامین نیازها از طریق چپاول ذخایر مناطق تصرف شده بود.
نکته اینجاست که هرچقدر راهبرد «زمین سوخته» جدیتر گرفته شده و صفویان منابع بیشتری را نابود کرده بودند، فشار افزونتری به مردمان مناطق تسخیر شده وارد میشد و ذخایر غذایی آنها با شدت و حدت بیشتری مورد تعرض نیروهای دشمن قرار میگرفت. اشاره منابع تاریخی به همزمانی اردوکشیهای نظامی با فصول ثمردهی محصولات کشاورزی و باغی نشاندهنده اهمیت غیرقابل انکار منابع موجود در سرنوشت نهایی جنگها بود. وقوع قحطی پیامد دردناک و قابل انتظار این قبیل ویرانگریها و غارتها بود.
درواقع بسیاری از مردمان بیپناه این مناطق یا قربانیان بینام و نشان تهاجم پی در پی متجاوزان بودند یا اگر بختشان یاری میکرد و از مهلکه نبرد جان به در میبردند؛ با دشمنانی به مراتب بدتر و خانمانبراندازتر مانند قحطی و بیماریهای واگیردار مواجه میشدند. در نخستین دهه از حکومت شاه طهماسب، قحطی بهصورت سالانه خراسان را تهدید میکرد. کمبود مواد غذایی مردم را ناگزیر به خوردن موش و گربه کرده و در اطراف هرات، گزارشهایی از آدمخواریهای متعدد شنیده میشد: «خصوصا در بلده هرات به واسطه کثرت آفات و قلت مزروعات، قحطی به مرتبهای اشتداد یافت که مردم یکدیگر را میخوردند و تاخت ازبکان نیز علاوه بر پریشانی آن جماعت بود.» این تجارب تلخ با تفاوتهایی جزئی در غرب مملکت هم جریان داشت.
در روزگار سلطنت ۱۰ساله «محمد خدابنده» و بهدلیل حضور طولانیمدت سپاهیان عثمانی در بخشهای شمال غربی ایران و درگیریهای داخلی عناصر قزلباش، اوضاع پیچیده و ناگواری بهوجود آمد و باعث بروز چندین مرحله قحطی شد. بلایی که آذربایجان، شروان و قراباغ را گرفتار کرد. اجساد قربانیان به حدی بود که امکان جابهجایی و دفن آنها به سادگی وجود نداشت. جنگ، ناامنی و قحطی به داستان تکرار شونده بسیاری از مناطق مرزی تبدیل شده بود. اتفاقی که علاوه بر قربانی کردن بخش مهمی از جمعیت این مناطق، سبب مهاجرت ناگزیر جمع قابل توجهی از بازماندگان شد. مراکز جمعیتی در حد فاصل تبریز تا ارزروم بهویژه در روزگار شاه طهماسب اول و شاهعباس اول متحمل بیشترین خسارات ناشی از مهاجرتهای اجباری شدند. بهویژه ارامنه ایروان و جلفا بیشترین صدمه را دیدند. (تاورنیه، ۱۳۸۳، ۱۵) اسارت نخبگان، هنرمندان و صنعتگران و انتقال آنها به بلاد عثمانی از دیگر بلایایی بود که سبب تسریع ویرانی و از رونقافتادگی شهرها میشد.
در یک مورد سلطان سلیم پس از پیروزی در چالدران و در هنگام خروج از تبریز نزدیک به ۳هزار نفر از صنعتگران، تولیدکنندگان، صاحبان حِرف و هنرمندان را به استانبول انتقال داد. انتقال چنین جمعیتی از تبریز به معنای تخلیه بخش عمدهای از نیروی کارآمد و مولد شهر محسوب میشد. اگر چشم سلاطین «باب عالی» به نخبگان بود، ازبکهای مهاجم اما به مردمان عادی هم رحم نمیکردند. آنها پس از هر اردوکشی نظامی، تعداد زیادی از شهروندان عادی را اسیر میکردند و در بازارهای بخارا و سمرقند به فروش میرساندند. شهرهایی که در هر دو سوی کشور در معرض یورش مداوم متجاوزان قرار داشتند، از نظر تجاری حائز موقعیت قابل توجهی بودند. از جمله هرات در شرق و تبریز در غرب نقشی بسیار مهم در تجارت، بازرگانی انتقال و تبادلات منطقهای کالا بر عهده داشتند. هرات در مسیر راههایی بود که از جنوب و شرق به سمت شمال و غرب امتداد مییافت و تبریز مرکزی بسیار مهم در بازرگانی سرزمینهای شرقی با عثمانیها و اروپاییان بود.
تداوم جنگ و درگیری اما تجارت در این شهرها را سخت و نامطمئن ساخته و سبب کسادی بازرگانی میشد. سالهای سال زمان لازم بود تا تجار بینالمللی بار دیگر به این قبیل شهرها و امنیت موجود در آنها اعتماد کردند و حاضر به معامله در آن سرزمینها شدند. اساسا یکی از سیاستهای همیشگی امپراتوری عثمانی ناامن جلوه دادن مسیر تجارت از طریق ایران و محروم کردن صفویه و مردمان تحت امر آنها از منافع سرشار بازرگانی بینالمللی بود.
کانال عصر ایران در تلگراممنبع: عصر ایران
کلیدواژه: تبریز استانبول شاه طهماسب عثمانی ها ازبک ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۰۴۵۶۴۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
پشتپرده بازخوانی مرگ نیکا شاکرمی توسط انگلیسیها / چهار نکته درباره یک خودکشی خاص در محله امیر اکرم!
گزارش بیبیسی درباره نیکا شاکرمی نشاندهنده این است که محاسبات و تمرکز شبکههای غربی پس از اوجگیری اعتراضات دانشجویان به نسلکشی در غزه، دچار تزلزل شده است.
سرویس سیاست مشرق - شبکه بیبیسی جهانی بهتازگی گزارشی از کیفیت فوت نیکا شاکرمی، نوجوان جانباخته در اغتشاشات ۱۴۰۱ منتشر کرده و مدعی شده است ماحصل چند ماه کار تیم تحقیقاتی این شبکه است. این سومین بار است که رسانههای ضدایرانی مدعی کشف اسناد محرمانه و اختصاصی درباره نیکا شاکرمی میشوند و تلاش میکنند تا روایت های جدیدی درباره این پرونده خلق کنند.
اولین بار بیست و پنجم شهریور ۱۴۰۲، همزمان با سالگرد فوت مهسا امینی و فراخوان شبکههای ضدانقلاب، یک گروهک هکری موسوم به «عدالت علی»، تلاش کرد با جعل یک سند با عنوان «تجاوز به نیکا شاکرمی» ، اغتشاشات را زنده کند.
جعل این سند بهقدری عجولانه صورت گرفته بود که استانداردهای ابتدایی اسناد ارگانهای مربوطه را رعایت نکرده بود، ایراد اولیه این سند جعلی، در متن ساختگی آن بود که از فونت عربی استفاده و همچنین در تاریخ تنظیم این سند نیز بیدقتی مهمی شده بود.
در حالی که نهم دی ۱۴۰۱ مصادف با روز جمعه بود، عدالت علی در ایجاد این سند، این نکته را رعایت نکرده و تاریخ تنظیم این سند حساس را در یک روز تعطیل تنظیم کرده بود.
اسناد محرمانه انگلیسی درباره چیست؟
پس از عدم استقبال مردمی از فراخوانهای اغتشاش در سالگرد فوت مهسا امینی و بیتوجهی به این سند جعلی، خبرنگاران شبکههای فارسی زبان و اکانتهای سایبری ضدانقلاب، شش ماه بعد در اسفندماه ۱۴۰۲، دوباره این سند را بازنشر و وایرال کردند و دومین تلاش براندازان در داستانسرایی درباره نیکا شاکرمی بیثمر ماند.
طی این سالها گروههای هکری همچون عدالت علی و گروههای وابسته به منافقین چندین بار درباره موضوعات مختلف، داستانهای ساختگی متعددی طراحی کرده و خودسرانه در قالب اسناد جعلی «محرمانه» و «اختصاصی» تنظیم کردهاند.
در بسیاری از این اسناد، گافهای مبتدی متعددی مشاهده شده است. در برخی از آنها، سربرگ سند جعل شده، به وزارت اطلاعات نسبت داده شده است؛ اما به اشتباه امضای فرماندهان سپاه را پای آن درج کردند.
نکته مهم درباره این اسناد این است که طبق استانداردهای دستورالعمل تنظیم این قبیل اسناد، باید برای اسناد طبقهبندی شده، مهر طبقهبندی درج شده باشد. همچنین اسناد خیلی محرمانه نیز باید در گاوصندوق نگهداری شود و نه در سیستمهای متصل به فضای سایبری و یا اینترنتی؛ به همین خاطر اسناد شاید درز پیدا کند اما هک نخواهند شد.
اکنون با گذشت دو ماه، بار دیگر داستانی جدید درباره نیکا شاکرمی طراحی شده و این بار توسط سرویس جهانی بیبیسی در رسانهها منتشر شده است. نکته جالب گزارش بیبیسی آن است که اسناد جعلی و ادعاهای قبلی گروهک هکری عدالت علی را رد میکند و خود از نو روایتی جدید ارائه میدهد!
سرویس جهانی بیبیسی مدعی شده اسناد جدیدی از نیکا شاکرمی به دست آورده و نسبت به گروه عدالت علی فراتر گذاشته و حتی مکالمات مامورانی که شاکرمی را بازداشت کردند را در یک سند جعلی، طراحی و تبدیل به مستند کرده است. در این اسناد جدید بی بی سی فارسی با ادعا و بهانه عدم شناسایی شدن منبع اطلاعاتی مورد ادعای این شبکه، به شکل ناشیانه ای بازسازی کرده است که مشخص است منبع ادعایی حتی آشنایی اولیه با رویه مکاتبات اداری نهادهای انتظامی و امنیتی را ندارد.
در سندهای ادعایی بیبیسی، شماره پرونده سند بهطور ناشیانه حذف شده است که احتمالا به دلیل برداشت مبتدیانه سربرگ از جستجوی ساده اینترنتی است. همچنین فونت عبارت «خیلی محرمانه» که در نقطهچین درج شده، بهصورت دستی تغییر پیدا کرده و با فونت کلمات روبهرو تفاوت دارد. تصویر اول مربوط به اسنادی است که طبق روال عادی، شماره پرونده آن درج شده است؛ اما در تصویر دوم که بیبیسی منتشر کرده، این بخش حذف شده است.
بیبیسی در این گزارش ریز مکالمات مأموران را هم ساخته است و نکته جالبتر آنکه برای اطمینان از درستی آن، مدعی شده از یک افسر سابق به اصطلاح اطلاعاتی ایرانی صحتسنجی کرده است. در این صحتسنجی نیز افسر مورد ادعای بیبیسی برای صحت این ماجرا اطمینان کامل نمیدهد! بااینحال بیبیسی که خود علناً اعلام میکند که نمیتواند بهطور صددرصدی این روایت را تایید کند، اما گزارش را در سطح بینالمللی و در سرویس جهانی این شبکه منتشر کرده و حتی فعل و انفعالات ماموران را تصویرسازی کرده است!
ایراد دیگر این ادعای کذب، روایتسازی درباره «بازداشت اول و فرار نیکا شاکرمی از دست ماموران» است. در این سند پر اشکال که حتی بی بی سی هم حاضر نیست آن را قاطعانه تایید کند، گفته شده نیکا شاکرمی حدود ساعت ۱۹:۳۰ در شُرف بازداشت بوده که موفق میشود از دست ماموران بگریزد. در تشریح گزارش بیبیسی به استناد این سند آمده که در همین بازه زمانی بوده که با دوستانش تماس گرفته و اطلاع داده که تحت تعقیب ماموران است. در ادامه این روایت جعلی آمده نهایتا نیکا شاکرمی حدود ساعت ۲۰:۱۵ بازداشت میشود و در شرایطی قرار میگیرد که دیگر «امکان تماس نداشته و نهایتا به قتل میرسد».
اما این درحالی است که مادر نیکا شاکرمی در مصاحبه با رادیوفردا، رسانه وابسته به سازمان سیا، در سال ۱۴۰۱ گفته بود نیکا حدود ساعت ۲۳:۳۰ با او تماس گرفته و صدای داد و فریاد او و دوستانش در حال فرار را شنیده و این آخرین مکالمه صوتی او با دخترش بوده است!
همچنین در تصاویری که با دستور قضائی از موبایل نیکا شاکرمی پس از مرگش استخراج شده مشخص میشود که مرحوم نیکا شاکرمی در ساعت ۴:۵۷ بامداد ۳۰ شهریور پیامکی با عنوان «تقصیر هیچکس نبود» خطاب به مادرش ارسال کرده است. بعدها پیامهای دیگری از صفحه اینستاگرامی نیکا شاکرمی استخراج شد که نشان میداد او پیش از این قضایا، از یک فروشنده اینترنتی درخواست خرید قرص برنج کرده است.
نکته قابل توجه دیگر این است که بیبیسی به دروغ، ضابط این پرونده را اطلاعات سپاه معرفی کرده و این داستان هالیوودی را بر گردن این سازمان انداخته است.
همچنین در نتیجهگیری این گزارش آمده که جسد نیکا توسط ماموران امنیتی، پس از تعدی در خیابان رها شده است! اما در تصاویر منتشر شده از محل فوت نیکا شاکرمی نشان میدهد که و از ساختمان به پایین پرتاب شده و در حیاط یک ساختمان سقوط کرده است. همچنین هیچ ردی از کشاندن جسد او و انتقالش به این محل وجود ندارد! همچنین در این تصویر بر خلاف ادعای بیبیسی، اثری از ضربات متعدد باتوم به نقاط مختلف بدن او نیست.
چرا کیس نیکا در سرویسهای اطلاعاتی غربی نمیسوزد؟
اینکه چرا برای اقدام رسانهای علیه ایران به سراغ نیکا شاکرمی رفتند، پاسخ جالبی دارد، ماجرای خودکشی نیکا شاکرمی در محله امیراکرم پتانسیلهای خاصی را برای روایتسازی چندباره معاندین و شبکههای ضدایرانی داشت.
اگر حوادث ۱۴۰۱ را مرور کنیم، ماجرای نیکا شاکرمی پس از دو عملیاتروانی درباره حدیث نجفی و سارینا اسماعیلزاده رخ داده بود که روایتسازی شاکرمی از دو مورد قبلی در شبکههای اجتماعی موفقتر بود. دلیل این موفقیت نیز تا حدودی وابسته به مرگ مجهول و مشکوک این دختر نوجوان بود و بخش قابل توجه دیگر آن نیز مدیون ارتباطگیری و همکاری خانواده شاکرمی با شبکههای ضدانقلاب بوده است.
خط عملیات روانی نیکا شاکرمی نیز در سال ۱۴۰۱ از طریق تماس یکی از اعضای خانواده با کانال ارتباطی خاص در برلین صورت گرفته و این خانواده را به رسانههای ضد انقلاب وصل کرده بود.
داستان سارینا اسماعیلزاده و نیکا شاکرمی در سال ۱۴۰۱ یک سناریو تکراری و کپیبرداری شده از ماجرای ترانه موسوی و عاطفه امام در فتنه سال ۸۸ بود. ماجرای دو کشتهسازی سال ۸۸ نیز توسط دو روزنامهنگار در خارج از کشور صورت گرفته بود که ادعا کرده بودند که دختری با نام ترانه موسوی در اغتشاشات دستگیر شده و بدنش به آتش کشیده شده است!
البته این دو خبرنگار چندی بعد با انتشار یک بیانیه اعتراف کردند که این داستانها ساختگی بوده است. گزارش نیکا شاکرمی نیز توسط دو خبرنگار به نام آیدا میلر و برترام هیل تهیه شده که نکته قابل تامل این است که صفحه توئیتری آیدا میلر در آستانه انتشار این خبر تاسیس شده و در همین ایام فعالیت در شبکههای اجتماعی را آغاز کرده است. همچنین هیچ گزارش دیگری از این خبرنگار در گذشته و در سایت بیبیسی وجود ندارد.
با توصیف نکات فوق، بیان و درک چهار نکته درباره عملیات روانی جدید بریتانیاییها ضروری است:
۱- خبر تولیدشده توسط بیبیسی مشابه خبر ایجادشده توسط رویترز در آبان ۹۸ (روایت کذب درباره قتل سارینا اسماعیلزاده) بر پایه هر چه دروغ بزرگتر، باورپذیرتر، درست شده است.
۲- این گزارش آنقدر با عجله تنظیم شده که تهیهکنندگان فراموش کردهاند نام نیکا شاکرمی را در سربرگهای ادعایی وارد کنند و جزییات بدیهی را در روایت خود در نظر بگیرند. برخلاف ادعای بی بی سی مبنی بر تحقیقات چند ماهه، گزارش فوق بسیار عجولانه و به دلیل یک نیاز فوری در حوزه عملیات روانی ضد ایران تنظیم شده است.
۳- پس از شکست های متوالی در منطقه، دشمن دچار اختلال ادراکی شده و با داستانسرایی در حال جبران شکست سنگین است. جبران این اقدام برعهده انگلیسیها افتاده است.
4- تحریک ذهن سیال، پویا و حساس نوجوانان و جوانان کمتجربه در مدارس و نیز تعدادی عناصر فعال در دانشگاه پشت پرده اصلی تحرکاتی است که انگلیسیها مدیریت آن را برعهده گرفتهاند، در روزهای اخیر گروهک کانون صنفی معلمان و شورای غیرقانونی هماهنگی تشکلهای صنفی از آب گلآلود شده ماهیگیری کرده و با تحریک دانش آموزان سعی دارند آنها را به خیابان بکشند!